بنیلیث بن بکر
اشاره
بنیلیث بن بکر: قبیلهای از عرب عدنانی
بنیلیث، قبیلهای بزرگ «1» از بنیکنانه عدنانی «2» و از نسل ابوحی «3» لیث بن بکر بن عبد مناة بن کنانة «4» بودند. نسل او بیشتر از جانب پسرانش عامر، سعد و جندع به تیرهها و طوایف بسیاری فزونی یافت. «5» بنیجندع و بنیسعد (با دو تیره بنیغیرة و بنی جدی) از شاخههای اصلی بنولیث بودند. «6»
قبیله بنیلیث، پیش از اسلام در اطراف شهرهای مکه «7» ، مدینه «8» و در مناطقی چون کدید «9» ودّان «10» و ینبع «11» میزیستند. کوه بلند شراة یا شراء در عسفان به این قبیله و بنیظفر و دو کوه بزرگ نهبان به این قبیله و مزینه اختصاص داشته است. «12» بیشتر این مکانها در منطقه تِهامه حجاز واقع شده است. تهامه به ناحیه جنوبی حجاز در امتداد دریای سرخ گفته میشود. «13» (1)
. وفیات الاعیان، ج 2، ص 92
(2). جامع انساب قبائل العرب، ص 124؛ معجم قبائل العرب، ج 3، ص 1019
(3). تاجالعروس، ج 3، ص 262، «لیث»
(4). انساب الاشراف، ج 11، ص 83- 84
(5). جمهرة النسب، ج 1، ص 195؛ انساب الاشراف، ج 11، ص 85
(6). جمهرة النسب، ص 195- 208؛ انساب الاشراف،، ج 11، ص 85- 106
(7). جامع انساب قبائل العرب، ص 124؛ معجم قبائل العرب، ج 3، ص 1020
(8). سیر اعلام النبلاء، ج 7، ص 374
(9). المغازی، ج 2، ص 750
(10). معجم البلدان، ج 5، ص 365؛ الطبقات، ابن خیاط، ص 67
(11). معجم البلدان، ج 5، ص 450؛ معجم قبائل العرب، ج 3، ص 1020
(12). معجمالبلدان، ج 3، ص 331- 332؛ ج 5، ص 314- 315؛ معجم معالمالحجاز، ج 5، ص 27، 29- 30؛ ج 6، ص 99-/ 102
(13). قلائد الجمان، ص 18؛ معجم معالم الحجاز، ج 2، ص 47- 51
از گزارشهای پراکنده برمیآید که بنیلیث با توجه به موقعیت جغرافیایی خود از منابع آبی و زمینهای حاصلخیز بهرهمند بوده، به کشاورزی و دامداری اشتغال داشتند. آنان در سرزمین تهامه دارای نخلستانهای خرما، باغهای میوه و کشتزارهای سبزی و دانههای روغنی بودهاند «1» ، افزون بر این، از گیاهان و درختان فراوان در کوههای شراة و نهبان برای مصارف گوناگون استفاده میبردهاند. «2»
از گزارشهایی که در خصوص پرستش بت هبل توسط خزیمه «3» ، جدّ کنانه و نیز بت سعد توسط فرزندان کنانه «4» موجود است، چنین برمیآید که بنیلیث نیز چون نیاکان کنانی خود، آنها را میپرستیدند.
آنچه از آداب دوره جاهلی بنیلیث بیش از همه شهرت دارد و در قرآن نیز انعکاس یافته، مهماننوازی آنان است. گزارشهای موجود همگی بر این نکته تأکید دارند که هیچ یک از اعضای بنیلیث بدون مهمان غذا نمیخوردند. آنها جداگانه غذا خوردن را بر خود حرام کرده بودند. گاه از صبح تا شب به انتظار مهمان میماندند و اگر شتر شیردهی همراه داشتند، منتظر مینشستند تا کسی بیاید و با هم شیر بیاشامند. «5» برخی گزارشها با اشاره به عادت بنیلیث گفتهاند: اگر کسی را نمییافتند تا با هم غذا بخورند چیزی نمیخوردند. «6» گفته شده: بنیلیث خوی مهماننوازی را از حضرت ابراهیم علیه السلام به ارث (1). معجمالبلدان، ج 5، ص 314- 315؛ معجم معالم الحجاز، ج 10، ص 37- 40؛ ج 7، ص 204- 206
(2). معجمالبلدان، ج 3، ص 331؛ ج 5، ص 314- 315؛ معجم معالم الحجاز، ج 5، ص 27، 29- 30؛ ج 9، ص 97- 98
(3). الاصنام، ص 28
(4). الاصنام، ص 37
(5). تفسیر بغوی، ج 3، ص 304؛ کشفالاسرار، ج 6، ص 568؛ مجمعالبیان، ج 7، ص 246
(6). التفسیر الکبیر، ج 24، ص 37
برده بودند «1» و تا پس از آمدن اسلام نیز بر آن بودند. با نزول آیه 61 نور/ 24، مسلمانان بنیلیث در عمل به این سنت خود مخیر شدند «2» : « … لَیسَ عَلَیکُم جُناحٌ ان تَأکُلوا جَمیعًا او اشتاتًا/ بر شما گناهی نیست که به طور دسته جمعی یا جداگانه غذا بخورید» .
درگیری بنیلیث با قریش «3» ، هذیل «4» ، هوازن «5» ، خزاعه «6» ، بنیغفار «7» ، بنیضمره «8» ، بنیالدیل «9» و همکاری آنان با بنوکنانه در جنگهای «ایام الفجار» بخشی از تاخت و تازهای این قوم در زمان جاهلی بوده است.
بنیلیث در عصر پیامبر
پیامبر صلی الله علیه و آله دوران شیرخوارگی را در میان بنیسعد و در کنار حلیمه سعدیه از بنولیث سپری کرد. «10» با گسترش اسلام برخی از بنیلیث با انکار پیامبر به مخالفت و دشمنی با او برخاستند «11» و برخی دیگر با پذیرش دعوت پیامبر، مسلمان شده و گاه حضرت را در پیشبرد اهدافش یاری میکردند که در آن میان میتوان به حضور برخی از افراد این قبیله در فتح مکه و غزوه حنین اشاره کرد «12» ، چنانکه برخی از آنان با سرودن اشعاری در مدح پیامبر، آن حضرت را میستودند «13» و برخی به حضرت هدیهای میدادند «14» ؛ همچنین برخی از آنان برای درمان بیماری خود نزد پیامبر صلی الله علیه و آله میآمدند. «15» بر اساس گزارشی، پیامبر صلی الله علیه و آله مُلیکه بنت کعب لیثی را در سال هشتم هجرت هنگام فتح مکه به همسری خود برگزید؛ اما برخی، ازدواج پیامبر با زنی لیثی یا کنانی را نمیپذیرند.1»
بنیلیث در عامالوفود به ریاست صعب بن جثامه (پرچمدار بنیلیث در فتح مکه) «17» (1). تفسیر قرطبی، ج 12، ص 208
(2). اسبابالنزول، ص 276- 277؛ تفسیر بغوی، ج 3، ص 304؛ مجمعالبیان، ج 7، ص 246
(3). المحبر، ص 246؛ المنمق، ص 113- 123
(4). المغازی، ج 3، ص 924؛ الطبقات، ابن سعد، ج 4، ص 35؛ تاریخ یعقوبی، ج 2، ص 110
(5). المنمق، ص 184؛ الاغانی، ج 14، ص 144؛ ج 22، ص 75- 77
(6). انساب الاشراف، ج 11، ص 86؛ جامع انساب قبائل العرب، ص 124؛ تفسیر بغوی، ج 4، ص 510
(7). الاغانی، ج 21، ص 21
(8). المنمق، ص 132- 135
(9). الاغانی، ج 12، ص 352
(10). تاریخ طبری، ج 1، ص 456
(11). جمهرة النسب، ج 1، ص 198
(12). المغازی، ج 2، ص 820؛ ص 896؛ تاریخ یعقوبی، ج 2، ص 58
(13). المصنف، ج 6، ص 182؛ اسدالغابه، ج 4، ص 347؛ الاصابه، ج 5، ص 284
(14). تاریخ مدینه، ج 2، ص 500- 501
(15). دلایل النبوه، ج 6، ص 230
(16). الطبقات، ابن سعد، ج 8، ص 117، 176- 177
(17). المغازی، ج 2، ص 820؛ تاریخ یعقوبی، ج 2، ص 58
نزد پیامبر آمدند. «1»
بنیلیث برای رفع مخاصمه میان خود و دیگران نیز از پیامبر میخواستند تا میان آنان داوری و حکم کند. پیامبر نیز با صدور احکام و فرمانهای ویژه، به مخاصمات آنان پایان میداد. «2» مفسران از این درگیریها یاد کردهاند. چنانکه ذیل سوره نصر آمده اعضای قبیله خزاعه در سال فتح مکه به انتقام یکی از کشتگان خود در جاهلیت، مردی را از بنیلیث کشتند. «3»
ذیل آیات 278- 279 بقره/ 2 «4» و 34 نساء/ 4 «5» و 67 مائده/ 5 «6» ، نیز نقل شده که فردی از بنیهاشم در عصر جاهلی در ستیز بنیلیث و هذیل کشته شد و پیامبر در فتح مکه «7» (سال هشتم) یا حجةالوداع «8» (سال دهم) از خون او درگذشت و برای پایان دادن به دشمنیهای پیشین دستور داد از هرگونه انتقام خودداری ورزیده، با دریافت دیه یا انجام قصاص از ادامه درگیریهای قبیلهای بپرهیزند.
پس از پیامبر
بنیلیث پس از پیامبر در جنگهای ارتداد و فتوحات شرکت کردند و با توجه به تعدد تیرههای لیثی نمیتوان موضعگیری یکسانی را از آنان انتظار داشت. برخی از آنان از کارگزاران عمر و عثمان بودند. «9» برخی هم در قتل عثمان نقش داشتند، چنانکه عروة بن (1). تاریخ یعقوبی، ج 2، ص 79
(2). المغازی، ج 3، ص 919- 920
(3). صحیح البخاری، ج 8، ص 49؛ صحیح مسلم، ج 4، ص 464؛ تفسیر بغوی، ج 4، ص 510؛ دلایل النبوه، ج 5، ص 84
(4). مجمعالبیان، ج 2، ص 674؛ روض الجنان، ج 4، ص 109
(5). الدرالمنثور، ج 2، ص 523
(6). تفسیر قمی، ج 1، ص 179
(7). الطبقات، ابن سعد، ج 4، ص 35
(8). السیرة النبویه، ج 4، ص 603
(9). تاریخ طبری، ج 2، ص 680
شُییم از تیره بنیسعد و از بزرگان لیثی ساکن مصر همراه دیگر مصریان بر ضدّ عثمان شورید. وی پیش از قتل عثمان با مروان بن حکم جنگید و زخمی شد؛ اما همچنان بر قتل عثمان مصمم بود و بر عزم خود اصرار میورزید. «1» بخشی از بنیلیث در نبردهای جمل، صفین و نهروان در سپاه امام علی علیه السلام حضور داشتند «2» و برخی از آنان پس از شهادت آن حضرت در حضور معاویه شجاعانه به تمجید امام و نکوهش معاویه پرداختند. «3»
نصر بن سیار از شاعران، خطیبان و والیان اموی شام نیز لیثی بود و از سال 120 هجری بر خراسان حکم راند. «4»
بنیلیث پس از پذیرش اسلام و گسترش فتوحات به شهرهایی چون مکه «5» ، مدینه «6» ، بصره «7» ، کوفه «8» ، شام «9» و مصر «10» مهاجرت کردند. محله و کوچه بنیلیث در شهر مدینه، پس از هجرت آنان به این شهر، معروف بوده است «11» ، همچنان که در شهر بصره نیز دارای محلهای بودهاند. «12»
منابع
اسباب النزول؛ اسدالغابة فی معرفة الصحابه؛ الاصابة فی تمییز الصحابه؛ الاغانی؛ انساب الاشراف؛ البیان و التبیین؛ تاج العروس من جواهرالقاموس؛ تاریخ الامم و الملوک، طبری؛ تاریخ المدینة المنوره؛ تاریخ الیعقوبی؛ التفسیر الکبیر؛ تفسیر القمی؛ جامع انساب قبائل العرب؛ جمهرةالنسب؛ دلائل النبوة و معرفة احوال صاحب الشریعه؛ روضالجنان و روحالجنان؛ سیر اعلام النبلاء؛ السیرة النبویه، ابن هشام؛ صبح الاعشی فی صناعة الانشاء؛ صحیح البخاری؛ (1). انسابالاشراف، ج 11، ص 100؛ تاریخ طبری، ج 2، ص 675
(2). تاریخ طبری، ج 3، ص 42؛ انساب الاشراف، ج 11، ص 91
(3). جمهرة النسب، ج 1، ص 202-/ 205؛ النسب، ص 225؛ انساب الاشراف، ج 11، ص 97- 98
(4). جمهرة النسب، ج 1، ص 208؛ البیان والتبیین، ج 1، ص 47- 48
(5). الطبقات، ابن خیاط، ص 68- 69
(6). همان، ص 216؛ تاریخ المدینه، ج 1، ص 247، 262- 263، 268
(7). الطبقات، ابن خیاط، ص 67- 68؛ الکامل، ج 5، ص 563
(8). الطبقات، ابن خیاط، ص 68- 69
(9). همان، ص 69
(10). معجم البلدان، ج 3، ص 22؛ صبح الاعشی، ج 1، ص 404؛ معجم قبائل العرب، ج 3، ص 1020
(11). الطبقات، ابن سعد، ج 5، ص 44، 419؛ تاریخ المدینه، ج 1، ص 247
(12). الکامل، ج 5، ص 563
صحیح مسلم با شرح سنوسی؛ الطبقات الکبری؛ قلائد الجمان فی التعریف بقبائل عرب الزمان؛ الکامل فیالتاریخ؛ کتاب الاصنام (تنکیس الاصنام)؛ کتاب الطبقات؛ کتاب النسب؛ کشف الاسرار و عدة الابرار؛ مجمع البیان فی تفسیر القرآن؛ المحبر؛ المصنف فیالاحادیث والآثار؛ معالم التنزیل فی التفسیر والتأویل، بغوی؛ معجمالبلدان؛ معجم قبائل العرب القدیمة والحدیثه؛ معجم معالم الحجاز؛ المغازی؛ المنمق فی اخبار قریش؛ وفیات الاعیان و انباء ابنا الزمان.